دهی است از دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش، واقع در 2هزارگزی شمال بازار ماسال با 280 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش، واقع در 2هزارگزی شمال بازار ماسال با 280 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
هر گلی که سرخ باشد. (برهان) ، ترجمه ورد است. (آنندراج). ورد. (الفاظ الادویه). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفادۀ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری. گل محمدی: چون گل سرخ از میان پیلغوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش. رودکی. ماه تمام است روی کودکک من وز دو گل سرخ اندر او پرگاله. رودکی. گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش. رودکی. تنش پرنگار از کران تا کران چو داغ گل سرخ بر زعفران. فردوسی. تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ تا به نوروز نباشد گل نیلوفر. فرخی. روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند. منوچهری. با صدهزار جام می سرخ مشکبوی با صدهزار برگ گل سرخ کامکار. منوچهری. فراز و نشیب از گل سرخ گویی که دریای سبز است پر موج گوهر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش همچو زلف محبوبان. سعدی (گلستان). بر گل سرخ از نم اوفتاده لاّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی (گلستان). گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار. قاآنی. تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار. قاآنی. ، کنایه از چهره و صورت: پس آن دختران جهاندار جم ز نرگس گل سرخ را داده نم. فردوسی. به بالا چو سرو و چو خورشید روی چو کافور گرد گل سرخ موی. فردوسی. خم آورد بالای سرو سهی گل سرخ را داده رنگ بهی. فردوسی. ، کنایه از آفتاب عالمتاب. (برهان) : سحرگه که آمد به نیک اختری گل سرخ بر طاق نیلوفری. نظامی
هر گلی که سرخ باشد. (برهان) ، ترجمه ورد است. (آنندراج). ورد. (الفاظ الادویه). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفادۀ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری. گل محمدی: چون گل سرخ از میان پیلغوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش. رودکی. ماه تمام است روی کودکک من وز دو گل سرخ اندر او پرگاله. رودکی. گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش. رودکی. تنش پرنگار از کران تا کران چو داغ گل سرخ بر زعفران. فردوسی. تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ تا به نوروز نباشد گل نیلوفر. فرخی. روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند. منوچهری. با صدهزار جام می سرخ مشکبوی با صدهزار برگ گل سرخ کامکار. منوچهری. فراز و نشیب از گل سرخ گویی که دریای سبز است پر موج گوهر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش همچو زلف محبوبان. سعدی (گلستان). بر گل سرخ از نم اوفتاده لاَّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی (گلستان). گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار. قاآنی. تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار. قاآنی. ، کنایه از چهره و صورت: پس آن دختران جهاندار جم ز نرگس گل سرخ را داده نم. فردوسی. به بالا چو سرو و چو خورشید روی چو کافور گرد گل سرخ موی. فردوسی. خم آورد بالای سرو سهی گل سرخ را داده رنگ بهی. فردوسی. ، کنایه از آفتاب عالمتاب. (برهان) : سحرگه که آمد به نیک اختری گل سرخ بر طاق نیلوفری. نظامی
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 480 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 480 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 30هزارگزی جنوب خاور شاه آباد با 1300 تن سکنه. آب آن از سراب میله سر است. سراب میله سر جزء این ده منظور و چادر نشین هستند و اکثر گله داران در زمستان گرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 30هزارگزی جنوب خاور شاه آباد با 1300 تن سکنه. آب آن از سراب میله سر است. سراب میله سر جزء این ده منظور و چادر نشین هستند و اکثر گله داران در زمستان گرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد محصول آن عبارت است از غلات، پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. و راههای آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد محصول آن عبارت است از غلات، پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. و راههای آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان سیاه منصور، شهرستان بیجار. واقع در 40هزارگزی باختر حسن آباد سوگند، و 6هزارگزی شمال خاوری میدان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 330 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. و صنایع دستی زنان بافتن قالیچه و جاجیم است. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سیاه منصور، شهرستان بیجار. واقع در 40هزارگزی باختر حسن آباد سوگند، و 6هزارگزی شمال خاوری میدان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 330 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. و صنایع دستی زنان بافتن قالیچه و جاجیم است. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
پهلوان علی سرخ، وی از مقربان پهلوان اسد خراسانی بود که در سال 754 هجری قمری بواسطۀ اینکه در کرمان عصیان کرده بودبا شاه شجاع جنگید. دشمنان پهلوان اسد خراسانی تصمیم گرفتند که وی را با زهر بقتل رسانند و برای اطمینان از نتیجۀ سمی که ساخته بودند مقداری از آن را به این پهلوان علی سرخ خوراندند و وی پس از یک شبانه روزدرگذشت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 307 شود خوافی. مکنی به ابومسلم. وی در ملازمت سلطان ابوسعید بود و در فن کشتی گیری و تیراندازی مهارتی کامل داشت. ولی در مسابقه ای که با امیر عبدالرزاق در تیراندازی داد از وی شکست خورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 356 شود
پهلوان علی سرخ، وی از مقربان پهلوان اسد خراسانی بود که در سال 754 هجری قمری بواسطۀ اینکه در کرمان عصیان کرده بودبا شاه شجاع جنگید. دشمنان پهلوان اسد خراسانی تصمیم گرفتند که وی را با زهر بقتل رسانند و برای اطمینان از نتیجۀ سمی که ساخته بودند مقداری از آن را به این پهلوان علی سرخ خوراندند و وی پس از یک شبانه روزدرگذشت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 307 شود خوافی. مکنی به ابومسلم. وی در ملازمت سلطان ابوسعید بود و در فن کشتی گیری و تیراندازی مهارتی کامل داشت. ولی در مسابقه ای که با امیر عبدالرزاق در تیراندازی داد از وی شکست خورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 356 شود
سرخ بید. نوعی از بید. که در کرمانشاه آنرا بید مرجان نامند. عفار. (یادداشت مؤلف) : جهانی برامش نهادند روی بر آواز میخواره شهری و کوی چنان شد که از بید سرخ افسری ز دیدار او خواستندی کری یکی شاخ نرگس بها یکدرم خریدی کسی زو نگشتی دژم. فردوسی. ببازوی پر خون درون بید سرخ بزر رشته زین غم هزاران هزار. ناصرخسرو. و رجوع به بید و سرخ بید شود
سرخ بید. نوعی از بید. که در کرمانشاه آنرا بید مرجان نامند. عفار. (یادداشت مؤلف) : جهانی برامش نهادند روی بر آواز میخواره شهری و کوی چنان شد که از بید سرخ افسری ز دیدار او خواستندی کری یکی شاخ نرگس بها یکدرم خریدی کسی زو نگشتی دژم. فردوسی. ببازوی پر خون درون بید سرخ بزر رشته زین غم هزاران هزار. ناصرخسرو. و رجوع به بید و سرخ بید شود